رویدادهای این روزهای ایران و سنجش آن با انقلابهای گذشته و تاریخ حکومتهای خودکامه به خوبی روشن میسازد که کار این رژیم تمام شده است و سردمداران آن دم و بازدمهای پایانی را تجربه میکنند. روشن است که خواست مردم در ابتدا واژگونی رژیم نبود. حتی اگر هم به واژگونی اندیشیده بودند، دستیابی به آن را در سالهای آینده دنبال میکردند اما کودن بودن ذاتی دیکتاتورها این خواسته بزرگ و ارزشمند را زودتر از باور مردم از آن ایرانیان نمود.
مباد که در این برهه از زمان سرمست و خودشیفته شویم و کار تاریخی خود را فراموش نماییم. واژگونی رژیم تنها آغاز کار ما بود. اندیشیدن به پس از این پیروزی بزرگ و دست زدن به کارهای درست دیگر، شیرینی آن را چند برابر خواهد کرد.
شناسایی سران نهادهای سرکوبگر و همه نادیده گیرندگان مردم
با واژگونی رژیم، دو نهاد سپاه و بسیج برای همیشه از بین میروند. این دو نهاد در همه این سالها با نام دین و سوء استفاده از اعتقادات مذهبی هم میهنان ما، پلیدترین رفتارها را ازخود نشان دادهاند و سهم بزرگی در پسرفت ایران بزرگ داشتهاند. سران سپاه تا پیش از انتخابات به عیاشی و زد و بندهای اقتصادی سرگرم بودند و بعد از آن نیز برای ماندگاری خود دست به هر کاری زدند. ویلاها و باغهای بزرگ و زیبای حاشیه شهرهای بزرگ و هزاران شهر دیگر همگی در دست این شهوترانان تسبیحگردان بود.
به زودی همه آنها اقدام به فرار و پنهانشدن میکنند. اما آنها از همان چیزی ضربه میخورند که سالهاست با آن به مردم ضربه میزنند: بودن در میان مردم برای حفظ ظاهر و پوشش گذاشتن بر کارهای کثیف خود. بنابراین شناسایی آنان کار سختی نیست. همه ما باید هر کدام را که میشناسیم، معرفی کنیم.
بدنه وزارت اطلاعات را گروهی تشکیل میدهد که با دولتهای مختلف هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد کار کرده است. آنها برای کار خود آموزش دیدهاند و ورود آنان برای ورود به این وزارتخانه گاه تا دو سال زمان برده است. هر چند در میان این کارکنان، نیروهای تندوری هوادار رژیم نیز هستند اما دگرگونی و زدایش در این وزارتخانه بیشتر در ردههای بالای آن خواهد بود و نه تیمهای کارشناسی. به زودی همه این سران توسط همان کارکنان آموزشدیده و حرفهای به دادگاه مردم کشانده میشوند.
آخوندهای حکومتی مستقر در ارگانهای گوناگون دولتی و نظامی برکنار و زندانی میشوند. نهاد قدرتمندی چون ارتش در همه این سالها ندیده گرفته شده بود. ارتشیان با هر درجه نظامی همواره زیر دست آخوندهای ریزهخوار خامنهای بودهاند ما ارتش را به جایگاهی شایسته بر میگردانیم. ارتش از آن مردم است.
نویسندگان، روزنامه نگاران، سرایندگان، قضات، مدیران، مزدوران، مجریان، برنامهسازان، رسانههای هوادار رژیم و همه افراد و نهادهایی که تلاش آنها وارونه نشان دادن تلاش مردم و رویدادهای کشور بوده است. همگی آنها باید بازخورد خودفروشی و کارهای پست خود را ببینید و در دادگاه مردم پاسخگو باشند.
منابع و سرمایههای ملی
خامنهای و تمام افرادی که از دیکتاتوری وی سود بردهاند، تلاش میکنند همراه با سرمایههای ملت ایران به کشورهایی چون لبنان، سوریه، ونزوئلا و .... فرار کنند. باید از هم اکنون راه کارهای لازم برای جلوگیری از فرار آنان و سرمایههای ملی اندیشیده شود. در دوره احمدی نژاد پرداخت وام و رانتخواریهای بزرگی انجام شده است. تمام سودبردگان این زد و بندهای اقتصادی باید شناسایی شوند و سرمایهها تا جایی که امکان دارد به حساب مردم برگشت داده شود.
همچنین نباید اجازه دهیم نهادهای جدید دیگری چون بنیاد شهید، جانبازان و صندوقهای قرض الحسنه خاص با اسامی دیگری ایجاد شوند و مصادره اموال به شکل دیگری را آغاز کنند. سرمایه ملی ایران باید در دست نهادهای مردمی باشد.
بازسازی اخلاق و فرهنگ
بعد از دستگیری خامنهای و سردمدارن رژیم با قشری از هم میهنان روبرو خواهیم بود که به یکباره پایگاه اعتقادی و باورهای خود را فروریخته میبینند. آنانی که در این سالها اسیر بازیهای ایدئولوژیک رژیم شده بودند به سختی این واقعیت که بازیچه بودهاند را میپذیرند. آنها دچار شوک روحی خواهند شد. باید برای بازسازی روحی آنها تلاش کنیم. بیشتر آنها تنها هواداری کور بودهاند که نیازمند کمک ما برای بازسازی روانی خود خواهند بود. آرامش فکری و برگرداندن آنها به فضای عادی اجتماع، شادابی عمومی و پویایی بیشتر کسب و کارها را نوید میدهد.
در طول این سالها سنتها و فرهنگهای بیارزش و بیخودی گسترش داده شده است. مواردی مانند چاپلوسی، دزدی، دروغگویی، تظاهر، زبان بازی، چشم و هم چشمی، دیدگاه جنسی و شهوترانی، مادی گرایی، خرافه پرستی، قدیسسازی و موارد بی شمار دیگر. برای از بین بردن آنها باید همگی دست به کار شویم. پیش از هر کاری باید از خود و نزدیکان خود آغاز کنیم. تنها از بین بردن نمادهای فرهنگی رژیم کافی نیست.
در راهپیماییها و تظاهرات، همه مردم از هر قشر جامعه و با هر سطحی از درآمد و تحصیلات در کنار هم و تنها برای دستیابی به خواسته خود مشت گره میکردند و شعار میدادند. این همه یعنی ما اکنون به سرنوشت خود و دیگران بها میدهیم. چیزی که قبلا فراموش کرده بودیم.
ایرانیان در تمام تاریخ خود همواره مردمی با غرور بودهاند و هرگز دوست نداشتهاند به غرورشان خداشهای وارد شود. این انقلاب دقیقا زمانی جرقه خورد که غرور تاریخی ما ندیده گرفته شد؛ جوشیدیم و ظلم را خاموش کردیم. فرایند بازسازی فرهنگی و اخلاقی جامعه با همان راهپیماییها آغاز شده است. اگر خیلی زودتر از این به خواسته خود میرسیدیم، این بازسازی به خوبی شکل نمیگرفت و ارزش همدلی و همراه بودن با هم را درک نمیکردیم.
زبان ملی و اقوام
در همه این سالها زبان فارسی مورد تاخت و تاز عوامل حکومت بوده است. واژههای عربی وسیلهای بوده است برای پیچیده کردن ارتباط با مردم و نمایش اتصال حکومتیان به پایگاه خودساخته ایدوئولوژیک دین و مذهب. چرا نتوانیم از زبان ملی خود برای دین و دنیای خود بهره ببریم؟ از دیگر سو در دوران خامنهای فرهنگها و زبانهای ایرانی به سختی سرکوب شدهاند.
اقوام بزرگ ایرانی باید بتوانند از زبان مادری خود در آموزش و حتی ادارات بهره بگیرند. گوناگونی قومی و زبانی ایرانیان همیشه پشتیبان این مرز و بوم بوده است.
تاریخ ایران
تاریخ واقعی ایران در دهههای قبل از انقلاب 57 و بعد از آن تا انقلاب 88 به دست رژیم به سختی سانسور شده و به سود آنان بازسازی یا دوبارهسازی شده است. اسناد تاریخی این دوران باید آشکار و نگهداری شود. نباید شور و احساسات انقلابی سد راه آن شود که تاریخنگاری را فراموش کنیم. تخلیه اطلاعاتی مزدوران رژیم برای روشن ساختن زوایای پنهان تاریخ ایران پیش از هر گونه تصمیمگیری درباره آنها یک فرمایش بایسته است.
بی گمان روزگار ما، روزگاری مهم در تاریخ ایران خواهد بود. باید اسناد مبارزات گروههای مردمی، تشکیلات سیاسی و رهبران جنبش بدون جانب داری از دیدگاهی ویژه و تنها برای نگارش در تاریخ جمعآوری و نگهداری شود تا راهگشای آیندگان باشد. روشنگری تاریخ این روزگار، غرور و اقتدار تاریخی ایرانیان را دوباره زنده میکند.
حامیان رژیم
زمانی که حکومتهای دیکتاتوری مشروعیت داخلی خود را از دست میدهند، مجبور به باج دادن به کشورهای دیگر میشوند و سرمایههای ملی را بر باد میدهند. مطمئنا مردم ایران فراموش نمیکنند که در همه این سالها سرمایههای هنگفتی از آنان برای کسب مشروعیت و اعتبار بین المللی به دست رژیم به کشورهایی چون روسیه، چین، سوریه، لبنان، ونزوئلا و... سرازیر شده است. باید عزت و اقتدار ایران را در عرصه بین الملل زنده کنیم و خیانت حامیان رژیم را به بهترین شکل پاسخ دهیم.
زندانیان سیاسی، آسیبدیدگان و رهبران مردم
فراموش نمیکنیم که عزیزانی را در این راه از دست دادهایم و خانوادههایی جگرگوشههای خود را فدای بازیابی غرور ملی ایرانیان کردهاند. بسیاری از مردم عادی و فعالان سیاسی زندانی و شکنجه شدند و زیر فشار لب به سخنانی زدند که هرگز بدانها باور نداشتند. دانشجویانی ستارهدار شدند و از تحصیل ماندند. کسان و گروههایی سرمایههای خود را مصادره شده دیدند. روزنامهها توقیف شدند، قلمهایی شکسته، بزرگانی حبس خانگی و یا از ایران رانده شدند.
پایداری و شهامت همه ستودنی بود. رهبران انقلاب 88 به راستی از پشتوانه مردم به خوبی بهره جستند. همه آنها قهرمانان ملیاند و درخور ستایش اما نه افرادی بدون ایراد و اشتباه. نکند آزمندی و فزونخواهی جنبش مردم را به لغزش بکشاند؛ همان لغزشی که بعد از انقلاب 57 روی داد. باید با اسطوره سازی کورکورانه و مرید و مراد پروری مقابله شود تا نکند گروههای ویژهخوار دیگری در جامعه رشد یابند. ما هوادارنی کور نخواهیم بود و راه خودکامگی و فزونخواهی را با فرایندهای دموکراتیک خواهیم بست.
موارد گفته شده تنها بخشی از کارهایی است که باید انجام دهیم. گفتنی ها بسیار است. این نوشته تنها آغاز همفکری ایرانیان خواهد بود.
مباد که در این برهه از زمان سرمست و خودشیفته شویم و کار تاریخی خود را فراموش نماییم. واژگونی رژیم تنها آغاز کار ما بود. اندیشیدن به پس از این پیروزی بزرگ و دست زدن به کارهای درست دیگر، شیرینی آن را چند برابر خواهد کرد.
شناسایی سران نهادهای سرکوبگر و همه نادیده گیرندگان مردم
با واژگونی رژیم، دو نهاد سپاه و بسیج برای همیشه از بین میروند. این دو نهاد در همه این سالها با نام دین و سوء استفاده از اعتقادات مذهبی هم میهنان ما، پلیدترین رفتارها را ازخود نشان دادهاند و سهم بزرگی در پسرفت ایران بزرگ داشتهاند. سران سپاه تا پیش از انتخابات به عیاشی و زد و بندهای اقتصادی سرگرم بودند و بعد از آن نیز برای ماندگاری خود دست به هر کاری زدند. ویلاها و باغهای بزرگ و زیبای حاشیه شهرهای بزرگ و هزاران شهر دیگر همگی در دست این شهوترانان تسبیحگردان بود.
به زودی همه آنها اقدام به فرار و پنهانشدن میکنند. اما آنها از همان چیزی ضربه میخورند که سالهاست با آن به مردم ضربه میزنند: بودن در میان مردم برای حفظ ظاهر و پوشش گذاشتن بر کارهای کثیف خود. بنابراین شناسایی آنان کار سختی نیست. همه ما باید هر کدام را که میشناسیم، معرفی کنیم.
بدنه وزارت اطلاعات را گروهی تشکیل میدهد که با دولتهای مختلف هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد کار کرده است. آنها برای کار خود آموزش دیدهاند و ورود آنان برای ورود به این وزارتخانه گاه تا دو سال زمان برده است. هر چند در میان این کارکنان، نیروهای تندوری هوادار رژیم نیز هستند اما دگرگونی و زدایش در این وزارتخانه بیشتر در ردههای بالای آن خواهد بود و نه تیمهای کارشناسی. به زودی همه این سران توسط همان کارکنان آموزشدیده و حرفهای به دادگاه مردم کشانده میشوند.
آخوندهای حکومتی مستقر در ارگانهای گوناگون دولتی و نظامی برکنار و زندانی میشوند. نهاد قدرتمندی چون ارتش در همه این سالها ندیده گرفته شده بود. ارتشیان با هر درجه نظامی همواره زیر دست آخوندهای ریزهخوار خامنهای بودهاند ما ارتش را به جایگاهی شایسته بر میگردانیم. ارتش از آن مردم است.
نویسندگان، روزنامه نگاران، سرایندگان، قضات، مدیران، مزدوران، مجریان، برنامهسازان، رسانههای هوادار رژیم و همه افراد و نهادهایی که تلاش آنها وارونه نشان دادن تلاش مردم و رویدادهای کشور بوده است. همگی آنها باید بازخورد خودفروشی و کارهای پست خود را ببینید و در دادگاه مردم پاسخگو باشند.
منابع و سرمایههای ملی
خامنهای و تمام افرادی که از دیکتاتوری وی سود بردهاند، تلاش میکنند همراه با سرمایههای ملت ایران به کشورهایی چون لبنان، سوریه، ونزوئلا و .... فرار کنند. باید از هم اکنون راه کارهای لازم برای جلوگیری از فرار آنان و سرمایههای ملی اندیشیده شود. در دوره احمدی نژاد پرداخت وام و رانتخواریهای بزرگی انجام شده است. تمام سودبردگان این زد و بندهای اقتصادی باید شناسایی شوند و سرمایهها تا جایی که امکان دارد به حساب مردم برگشت داده شود.
همچنین نباید اجازه دهیم نهادهای جدید دیگری چون بنیاد شهید، جانبازان و صندوقهای قرض الحسنه خاص با اسامی دیگری ایجاد شوند و مصادره اموال به شکل دیگری را آغاز کنند. سرمایه ملی ایران باید در دست نهادهای مردمی باشد.
بازسازی اخلاق و فرهنگ
بعد از دستگیری خامنهای و سردمدارن رژیم با قشری از هم میهنان روبرو خواهیم بود که به یکباره پایگاه اعتقادی و باورهای خود را فروریخته میبینند. آنانی که در این سالها اسیر بازیهای ایدئولوژیک رژیم شده بودند به سختی این واقعیت که بازیچه بودهاند را میپذیرند. آنها دچار شوک روحی خواهند شد. باید برای بازسازی روحی آنها تلاش کنیم. بیشتر آنها تنها هواداری کور بودهاند که نیازمند کمک ما برای بازسازی روانی خود خواهند بود. آرامش فکری و برگرداندن آنها به فضای عادی اجتماع، شادابی عمومی و پویایی بیشتر کسب و کارها را نوید میدهد.
در طول این سالها سنتها و فرهنگهای بیارزش و بیخودی گسترش داده شده است. مواردی مانند چاپلوسی، دزدی، دروغگویی، تظاهر، زبان بازی، چشم و هم چشمی، دیدگاه جنسی و شهوترانی، مادی گرایی، خرافه پرستی، قدیسسازی و موارد بی شمار دیگر. برای از بین بردن آنها باید همگی دست به کار شویم. پیش از هر کاری باید از خود و نزدیکان خود آغاز کنیم. تنها از بین بردن نمادهای فرهنگی رژیم کافی نیست.
در راهپیماییها و تظاهرات، همه مردم از هر قشر جامعه و با هر سطحی از درآمد و تحصیلات در کنار هم و تنها برای دستیابی به خواسته خود مشت گره میکردند و شعار میدادند. این همه یعنی ما اکنون به سرنوشت خود و دیگران بها میدهیم. چیزی که قبلا فراموش کرده بودیم.
ایرانیان در تمام تاریخ خود همواره مردمی با غرور بودهاند و هرگز دوست نداشتهاند به غرورشان خداشهای وارد شود. این انقلاب دقیقا زمانی جرقه خورد که غرور تاریخی ما ندیده گرفته شد؛ جوشیدیم و ظلم را خاموش کردیم. فرایند بازسازی فرهنگی و اخلاقی جامعه با همان راهپیماییها آغاز شده است. اگر خیلی زودتر از این به خواسته خود میرسیدیم، این بازسازی به خوبی شکل نمیگرفت و ارزش همدلی و همراه بودن با هم را درک نمیکردیم.
زبان ملی و اقوام
در همه این سالها زبان فارسی مورد تاخت و تاز عوامل حکومت بوده است. واژههای عربی وسیلهای بوده است برای پیچیده کردن ارتباط با مردم و نمایش اتصال حکومتیان به پایگاه خودساخته ایدوئولوژیک دین و مذهب. چرا نتوانیم از زبان ملی خود برای دین و دنیای خود بهره ببریم؟ از دیگر سو در دوران خامنهای فرهنگها و زبانهای ایرانی به سختی سرکوب شدهاند.
اقوام بزرگ ایرانی باید بتوانند از زبان مادری خود در آموزش و حتی ادارات بهره بگیرند. گوناگونی قومی و زبانی ایرانیان همیشه پشتیبان این مرز و بوم بوده است.
تاریخ ایران
تاریخ واقعی ایران در دهههای قبل از انقلاب 57 و بعد از آن تا انقلاب 88 به دست رژیم به سختی سانسور شده و به سود آنان بازسازی یا دوبارهسازی شده است. اسناد تاریخی این دوران باید آشکار و نگهداری شود. نباید شور و احساسات انقلابی سد راه آن شود که تاریخنگاری را فراموش کنیم. تخلیه اطلاعاتی مزدوران رژیم برای روشن ساختن زوایای پنهان تاریخ ایران پیش از هر گونه تصمیمگیری درباره آنها یک فرمایش بایسته است.
بی گمان روزگار ما، روزگاری مهم در تاریخ ایران خواهد بود. باید اسناد مبارزات گروههای مردمی، تشکیلات سیاسی و رهبران جنبش بدون جانب داری از دیدگاهی ویژه و تنها برای نگارش در تاریخ جمعآوری و نگهداری شود تا راهگشای آیندگان باشد. روشنگری تاریخ این روزگار، غرور و اقتدار تاریخی ایرانیان را دوباره زنده میکند.
حامیان رژیم
زمانی که حکومتهای دیکتاتوری مشروعیت داخلی خود را از دست میدهند، مجبور به باج دادن به کشورهای دیگر میشوند و سرمایههای ملی را بر باد میدهند. مطمئنا مردم ایران فراموش نمیکنند که در همه این سالها سرمایههای هنگفتی از آنان برای کسب مشروعیت و اعتبار بین المللی به دست رژیم به کشورهایی چون روسیه، چین، سوریه، لبنان، ونزوئلا و... سرازیر شده است. باید عزت و اقتدار ایران را در عرصه بین الملل زنده کنیم و خیانت حامیان رژیم را به بهترین شکل پاسخ دهیم.
زندانیان سیاسی، آسیبدیدگان و رهبران مردم
فراموش نمیکنیم که عزیزانی را در این راه از دست دادهایم و خانوادههایی جگرگوشههای خود را فدای بازیابی غرور ملی ایرانیان کردهاند. بسیاری از مردم عادی و فعالان سیاسی زندانی و شکنجه شدند و زیر فشار لب به سخنانی زدند که هرگز بدانها باور نداشتند. دانشجویانی ستارهدار شدند و از تحصیل ماندند. کسان و گروههایی سرمایههای خود را مصادره شده دیدند. روزنامهها توقیف شدند، قلمهایی شکسته، بزرگانی حبس خانگی و یا از ایران رانده شدند.
پایداری و شهامت همه ستودنی بود. رهبران انقلاب 88 به راستی از پشتوانه مردم به خوبی بهره جستند. همه آنها قهرمانان ملیاند و درخور ستایش اما نه افرادی بدون ایراد و اشتباه. نکند آزمندی و فزونخواهی جنبش مردم را به لغزش بکشاند؛ همان لغزشی که بعد از انقلاب 57 روی داد. باید با اسطوره سازی کورکورانه و مرید و مراد پروری مقابله شود تا نکند گروههای ویژهخوار دیگری در جامعه رشد یابند. ما هوادارنی کور نخواهیم بود و راه خودکامگی و فزونخواهی را با فرایندهای دموکراتیک خواهیم بست.
موارد گفته شده تنها بخشی از کارهایی است که باید انجام دهیم. گفتنی ها بسیار است. این نوشته تنها آغاز همفکری ایرانیان خواهد بود.
No comments:
Post a Comment