Mar 2, 2011

پیاده روی اعتراضی در قوچان: 14، 15 و 16 اسفند

در اعتراض به شرایط بد اقتصادی و بی کاری فزاینده و در دفاع از تلاشهای آزادی خواهانه هموطنانمان در شهرهای بزرگ کشور، تصمیم به اعلام حضور و پیگیری اعتراضات خود در شهر خودمان به جای رفتن به مشهد یا تهران داریم. خوب می دانیم که سرکوب نیروهای فعال اجتماعی و سیاسی در شهرهای کوچک، شدیدتر و شناسایی آنها سریعتر است و افراد معمولا انگیزه های سیاسی خود را در این شهرها پنهان می کنند. بنابراین با حضور مسالمت آمیز خود، ضمن شکستن فضای ترس و ارعاب تحمیل شده به شهروندان، یکدیگر را می یابیم و باور می کنیم. اعلام حضور به صورت پیاده روی روزانه در بازار عشق آباد قوچان، از ساعت 5 بعد از ظهر در روزهای شنبه، یکشنبه و دوشنبه برابر با 14، 15 و 16 اسفند ماه خواهد بود. این پیاده رویها تمرینی برای راهپیمایی گسترده در روز سه شنبه برابر با 17 اسفندماه همراه با تمام مردم ایران خواهد بود.

از دوستان و هموطنان خود در سایر شهرهای کوچک نیز دعوت می کنیم تا پیاده رویهای مشابهی را در شهرهای خود، برنامه ریزی نمایند.

---
جمعی از جوانان و دانشجویان دانشگاههای قوچان


پی نوشت: لطفا اطلاع رسانی کنید

Feb 26, 2011

و دیکتاتور کم می آورد

فرزندان منتظری و مطهری و بعدش هم خاتمی درست در یک روز احساس خطر می کنند و پیشنهاداتی را برای آقا می فرستند. درست در همان روز هاشمی طرف نظام را می گیرد و او هم احساس خطر می کند. البته احساس خطر آنان درست است و تا دهم اسفند هم زمان چندانی نمانده است و بنابراین ایرادی ندارد همه درست در همین یکی دو روز وارد میدان شوند.

به نظر می رسد مذاکرات پشت پرده ای در جریان بوده و است که اکنون تلاش دارد تا ضمن حفظ شوکت جلالی آقا، ایشان را به ظاهر راضی کنند تا بر مردم منت بگذارند و کوتاه بیایند

واقعا چه خبر است؟ یعنی مردم نمی فهمند؟

 دیکتاتور کم آورده است و نمی تواند ما را بار دیگر سیاه کند. تن علیلش هم همان سال 78 کاربرد داشت.

همه برای حفظ نظام دست به کار شده اند. بد جوری بوی سازش می آید. مردم به هوش باشید که ما با اصل نظام مشکل داریم و نباید یکبار دیگر فریب ولایت فقیه و این دجالان بی اصل و نسب را بخوریم

Feb 25, 2011

موسوی و کروبی، گروگان رژیم اند

با توجه به قدرتنمایی دوباره مخالفان علیرغم تمام تبلیغات رژیم دال بر واکسینه شدن نظام، به نظر می رسد اینک رژیم بیش از پیش خطر سقوط را احساس می کند. آنچه که از آن به عنوان "حصر خانگی رهبران سبز" یاد می شود در عمل گروگان گیری آن دو برای محدود ساختن دامنه عمل مخالفان و تقلیل سطح خواسته های  آنان است. طی روزهای آتی حتما رژیم بر سر تضمین جان موسوی و کروبی مجبور به معامله با مخالفان خواهد کرد. اما واکنش سبزها چه خواهد بود؟

Feb 19, 2011

حرم امام رضا محلی مناسب برای تحصن

در تلاش برای رسیدن به آزادی باید ظرفیتهای فکری، فرهنگی و مذهبی ایران را مد نظر قرار داد و صرفا الگو برداری نکرد. انتخاب میدان آزادی در مصر متناسب با فضای فکری و فرهنگی آن جامعه بود و جواب داد اما محل تحصن در ایران باید به گونه ای باشد که محل گذر همه اقشار مردم جامعه باشد تا حتی در سانسور خبری نیز بتواند بازتاب وسیعی یابد و مهم تر از همه جان مردم تحصن کننده در خطر نباشد. محلی که نیروهای عربده کش و خودسر بسیجی با موتور و باتوم و تیر نتوانند مانور دهند. چنین گزینه ای در ایران، حرم امام رضا در مشهد است و همینطور حرم حضرت معصومه در قم، شاه چراغ در شیراز و شاه عبدالعظیم در ری.

همه روزه بخش وسیعی از مردم مذهبی و سنتی جامعه که اتفاقا عمدتا از طبقه خاموش جامعه اند به این اماکن مقدس می روند و حضور گسترده سبزها در آنجا و تحصن بدون وقفه، به شدت می تواند حکومت را زیر فشار قرار دهد. در این مکانها به خصوص حرم امام رضا و حضرت معصومه دست حکومت در کشتار مردم بسته است و اصولا قدرت مانوری نخواهند داشت. قشر مذهبی و سنتی جامعه شاید به زبان راهپیمایی مسالمت آمیز، فعالیت حقوق بشری، دموکراسی خواهی و ... آشنا نباشد و آنرا متعلق به قشر مرفه و غرب زده و حتی بی دین جامعه بداند اما به شدت به شعاعر و اعتقادات مذهبی خود واکنش نشان می دهد و بدانها متعصب است. ما باید کاری کنیم که حکومت در تعارض با حساسیتهای قشر سنتی و مذهبی جامعه رفتار کند. اگر حکومت اندک طرفدارانی دارد به خاطر ظاهرسازی و مخفی شدن در پشت اعتقادات مذهبی همین اقشار جامعه است. هر گونه خشونت حکومت در این اماکن جز بدنامی دستاوردی برای حکومت نخواهد داشت و پشتوانه مردمی آنها را هر چه بیشتر متزلزل می کند.

Feb 18, 2011

کردهای خراسان هم بیانیه داده اند

کردهای خراسان علیرغم سرکوب گسترده و اعدامهای بسیار تاکنون جز در چند مورد چالشی جدی برای حکومت ایجاد نکرده اند. تامین امنیت دومین کلان شهر کشور، مشهد، همیشه برای حکومت مهم بوده است و مشارکت کردهای منطقه در این امر نقشی حیاتی داشته است اما گویا وضع تغییر کرده است و خیال حکومت از کردهای این منطقه دیگر نباید راحت باشد.  

پس از دستگیری دانشجویان دانشگاه آزاد قوچان در روز 25 بهمن ماه و دستگیری 11 جوان دیگر در چند روز بعد از آن در شهر قوچان و تحت تعقیب قرار گرفتن گروهی دیگر، فعالان کرد خراسان همانند سایر کردها از فراخوان یکم اسفندماه حمایت کرده اند و برای حضور گسترده در شهر مشهد و البته دیگر مرکز استان یعنی بجنورد آماده می شوند.

ما شرمنده آیندگان نخواهیم بود

شاید در سده های آینده نامی از یکایک ما نباشد و کسی از افتخارات و موفقیتهای فردی ما ذره ای نداند. اما مطمئنا خبر رویدادهای بزرگی که ما با هم رقم می زنیم، به گوش آیندگان خواهد رسید و این تاریخ است: ثبت و بازگویی رویدادهای مهم و موثر. همین تاریخ از خیانتها و بی کفایتی قاجاریه و سکوت مردم آن دوران به ما می گوید. به راستی از دوران ما چه خواهد گفت؟ آیا ما شرمنده سکوت خود در برابر ظلم حکومت سید علی خامنه ای خواهیم بود؟ آیا هر بار که نام سید علی دروغگو و فریبکار در تاریخ خواهد آمد، از ساده لوحی و فریب خوردگی و بی غیرتی ما مردم، سخن خواهند گفت؟ یا

یکشنبه، اول اسفند 1389 روز ثبت بزرگی مان در تاریخ است
ما شرمنده آیندگان نخواهیم بود
هرگز

Dec 21, 2010

صدور احکام بلند مدت از سوی رژیم چه معنایی دارد؟

فهم این موضوع که رژیم رفتنی است چندان سخت نیست.
کافیست احکام صادره برای فعالان سیاسی و مظنونین پس از انتخابات را نگاه کنیم:
20 سال ممنوعیت از کارگردانی، 6 سال حبس تعزیری، 5 سال حبس تعزیری در تبعید و ...

به راستی هدف از صدور این احکام بلند مدت چیست؟
چرا رسانه های رژیم همواره بر طول مدت احکام صادره مانور می دهند؟

پاسخ ساده است. رژیم می داند که به زودی برچیده می شود.
صدور احکام بلندمدت تنهای برای القای این ذهنیت است که ما همچنان هستیم.
ما رفتنی نیستیم و می توانیم تا بیست سال دیگر نیز کارگردانی را خانه نشین کنیم و حتی از فیلمنامه نویسی، محروم کنیم.

اما ما برای القای شکست به رژیم، کم خونها نداده ایم.
حریف سر تا مسلح نیز از هیچ کاری فروگذاری نکرده است:
کشت، کرد، بست، خورد، گذاشت، برد و راه انداخت.
حال باید برود!

تنها همین فعل رفتن مانده است که آنهم به زودی صرف می شود.

Dec 5, 2010

با هدف اعمال فشار مالی بر سایتها و وبلاگهای افشاگر، سرویس تبلیغاتی گوگل فیلتر شد!


بعد از انتخابات سال 88، حکومت ایران با طرح اصطلاح هایی مانند جنگ نرم و ارتش سایبری در صدد برآمد تا فضای اینترنت را نیز همچون آرای واقعی مردم از آن خود کند. فیلتر نمودن سایتها و وبلاگهای مخالف، کاهش پهنای باند اینترنت، صدور بخشنامه برای محدود کردن دسترسی به اینترنت در ادارات و ارگانها، اعلام جرم نمودن استفاده از فیلتر شکنها، آموزش افراد و گروهها با هدف تغییر دادن فضای وب به نفع حکومت و ... نمونه ای از اقدامات انجام شده است. شدت فیلترینگ به حدی است که سایت پیوندها به عنوان پیغام رسان "فیلتر بودن سایت درخواست شده" یکی از سایتهای پربیننده داخل کشور است.

اما در تازه ترین اقدام، حکومت ایران با فیلتر نمودن سرویس تبلیغاتی گوگل به فشارهای خود بر مخالفان رنگ و بویی اقتصادی داده است. پس از آنکه در زندگی و کار خود با محدودیتهای بسیار مواجه شدند، بسیاری از فعالین سیاسی، نویسندگان و گزارشگران مستقل به اینترنت روی آوردند. آنها و بسیاری از مدیران سایتها و بلاگرهای فعال برای پوشش دادن بخشی از هزینه های خود، اقدام به استفاده از سرویسهای تبلیغاتی گوگل می نمودند که با حرکت اخیر سهم عمده این درآمدها که ناشی از کلیکهای داخل کشور بوده است، قطع می شود. تاثیر این محدودیت جدید بر سایتها و وبلاگهایی که محتوایی غیر فارسی منتشر می کرده اند پر رنگ تر است.

افزایش شمار راهکارهای فیلترینگ و  اتخاذ روشهایی از این دست دلایل بسیار روشنی از عدم توانایی حکومت در به اختیار در آوردن فضای اینترنت است. مخالفان همچنان در اینترنت فعال اند و اینترنت ابزار اصلی آنان در افشاگری و به چالش کشاندن حکومت است.

آدرس سرویس فیلتر شده  گوگل: http://googleads.g.doubleclick.net

Aug 6, 2010

گسترش آگاهی، راهکار اساسی رسیدن به دموکراسی


جنبش سبز در تهران موفق بود اما تلاش آزادی خواهانه مردم در دیگر شهرها حتی شهرهای بزرگ ایران در مقیاس بسیار کمتری ادامه یافت. با آنکه اجتماعات آنلاین کاربران ایرانی همواره تلاش کرد اقوام ایرانی را متحد کند و فاصله تهران و شهرستان را ندیده بگیرد اما چندان توفیقی حاصل نشد و فاصله تهران و شهرستان معنادار است و اقوام کرد، ترک و بلوچ همچنان به گونه ای دیگر به آزادی می نگرند و تلاش برای آزادی را با سبک و سیاقی متفاوت با تهران خواهانند.

اگر کمی از تهران و چند شهر بزرگ دیگر فاصله بگیریم، خواهیم دید که سطح عمومی آگاهی سیاسی مردم بسیار کاهش می یابد. در "شهرستان" قشر تحصیل کرده و صاحب مناصب دولتی بعد از ماهها از گذشت انتخابات هنوز نتوانسته است پاسخی برای بدیهی ترین سوالات سیاسی خود بیابد و یا اصولا دغدغه ای برای طرح و یافتن پاسخ برای اینگونه سوالات ندارد و بدتر آنکه هر روزه با بولتن های داخلی حکومت به گونه ای دیگر تغذیه می شوند. محافظه کاری در میان آنان بیداد می کند و گویی دریافت حقوق و ترفیع شغلی همه دنیای آنان است. میزان کاربری آنان از اینترنت نیز بسیار پایین است.

همچنین با فاصله گرفتن از تهران، با توده ای از مردم متعصب و بی خبر از اوضاع ممکلت روبرو می شویم. مردمی که درگیر روزمرگی و تلاش برای گذران زندگی اند. اعتراضات و شکوه های روزمره آنها از اوضاع مملکت نیز صرفا در این باور عمومی مردم ایران جای می گیرد که برای ابراز وجود بهترین راه حل اعتراض است. همه این اعتراضها صرفا چرخش زبان در دهان است، بدون پشتوانه فکری و عملی و برای همرنگی با جماعت.

امکانات ماهواره ای و اینترنتی در بسیاری از شهرهای ایران و تمام روستاهای ایران آنقدر گسترده نیست که بتوان از راه گسترش فعالیت مجازی راهی به افزایش آگاهی عمومی یافت. حتی اگر اینترنت هم فراهم باشد، سواد کار با آن پایین است. هر چند که این ابزار واقعا موثرند اما رشد میزان تاثیر آنها آنگونه که باید نیست.

خاصیت شهرهای کوچک و روستاها گسترش اخبار از طریق دهان به دهان و شایعه است. کافی است در گوشه ای از شهر اتفاقی بیافتد خواهیم دید که به سرعت همه از آن اطلاع می یابند. همچنین در اینگونه شهرها و روستا افراد تحصیل کرده و با اعتبار تاثیر بالایی دارند یا حداقل تاثیر مستقیمی بر اقوام و آشنایان خود دارند. باید در "شهرستان" باشید و ببینید تا متوجه شوید که به یک کارمند متوسط بانک ملی چگونه در بین اقوامش احترام گذاشته می شود.


چرا از این رفتار مردم شهرهای ایران درست استفاده نمی کنیم؟
اصولا چرا سران جنبش سبز و فعالان سیاسی در تهران متمرکز شده اند؟

درست است که فضای کار سیاسی درتهران بسیار بازتر از شهرهای دیگر است اما حداقل جو شهرهایی مانند شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد زمینه کار سیاسی را دارد. وقتی همه فعالان سیاسی در تهران اند تمرکز حکومت هم بر تهران است. چه می شود اگر خاتمی و موسوی و کروبی مثلا به شهرهای شیراز و تبریز و مشهد مهاجرت کنند؟ آیا باز هم حکومت تنها بر تهران تمرکز خواهد داشت؟ خروج آنان از تهران نه تنها نگرانی جکومت از تهران را کاهش نمی دهد بلکه حکومت مجبور خواهد شد کنترل امنیتی خود را بر شهرهای دیگر هم بیشتر کند.

حضور فعالان سیاسی و افراد آگاه در خارج از تهران قدرت حکومت را بیشتر توزیع می کند و تمرکز را از آنان می گیرد. در حال حاضر نحوه واکنش به فعالان سیاسی با یک دفتر در تهران هماهنگ می شود اما اگر فعالان سیاسی در مناطق مختلف باشند، این هماهنگی سخت تر می شود. برگزاری جلسات هماهنگی آنان پر زحمت می شود. فراموش نکنید که این حکومت پر از نیروهای خودسر و قانون گریز است و هر چه از پایتخت دور می شوند این خصیصه آنان بارزتر می گردد. بنابراین هر چه تعداد مراکز تصمیم گیری آنان بیشتر شود، میزان اختلاف در بین آنان بیشتر می شود.

با حضور سران و فعالان شناخته شده سیاسی در مناطق مختلف کشور، انگیزه تلاش برای فعالان منطقه ای بیشتر می شود. هر رفتار حکومت برای کنترل آنان علاوه بر پوشش خبری در فضای مجازی و تهران، برد محلی و منطقه ای دیگری هم خواهد داشت که خود زمینه ایجاد آگاهی در بین توده مردم می شود.

تهران بدون حمایت شهرستان راه به جایی نمی برد. وضعیت امروز شهرستانها ناشی از بی توجهی و خودخواهی بسیار تهران است. تهران طی سالها با تمرکز سرمایه کشور و سکونت نخبگان شهرهای مختلف ایران بدین جایگاه رسیده است. اگر تلاش برای دموکراسی در خیابانهای تهران بدون نتیجه بماند همه آن سرمایه ها و تلاش نخبگان دود هوا می شود. بنابراین شهرستانها نباید دلخوش باشند که تهران تاوان سالها "تیز بازی" خود و "شهرستانی" دانستن بقیه را بدهد. تهران این بار باید به جبران گذشته گام بردارد. برداشتن حصار فکری "تهرانی" و "شهرستانی" اقدامی است که باید از سوی تهران عملی شود. حضور سران در شهرهای دیگر ایران می تواند اقدامی عملی برای از بین بردن مفهوم تهرانی و شهرستانی باشد و اتحاد بیشتر مردم ایران.

این حضور همچنین می تواند اتحاد درون اقوام مختلف کشور را به اتحاد عمومی مردم ایران گره بزند. اگر این مهاجرتها از سوی سایر اقشار تاثیر گذار و نه لزوما سیاسی جامعه نیز حمایت شود و آنان نیز حاضر شوند برای مدتی در خارج از تهران ساکن شوند و یا حضور خود در شهرستانها را بیشتر کنند، بدون تردید رشد آگاهی سرعت بسیار بیشتری می یابد.

Jul 17, 2010

تنها ارزیابی یک خطبه نماز جمعه، ارزیابی 30 سال گذشته کی؟

هاشمی رفسنجای در یکسال گذشته فقط یک خطبه نماز جمعه خونده، حالا داره اونو ارزیابی می کنه. هاشمی کسی است که خامنه ای  با حمایت موثر او توانست به  مسند ولایت فقیه برسد. مسندی که خون جوانان را به راحتی در شیشه می کند. ولایت فقیهی که با نام اسلام و با دغدغه اسلام ابایی از کشتن و قتل و عام ندارد. حال کسی نیست از هاشمی بپرسد که چرا سی سال گذشته ات رو ارزیابی نمی کنی؟

مورخان مزدور و پوشش گذاشتن بر حقیقت عمری کوتاه دارند. هاشمی باید خوب بداند که حقیقت روزی روشن خواهد شد و نام وی در صفحات سیاه تاریخ خواهد بود. مگر انکه برای جبران گذشته اش کاری بکند.

آیا هاشمی می خواهد/می تواند؟


آیا خیالشان از ما راحت شده است؟

آقا/خانم ایکس از عكاسان حوادث پس از انتخابات ايران دستگیر شد. ما هم به سرعت تیتر می زنیم و از او می گوییم، تعریف می کنیم. اما واقعا داستان چیست؟ آیا آنها خیالشان از ما راحت شده است که اینچنین شروع به شناسایی و دستگیری حتی عکاسان می کنند؟

گویا که راحت است. چون می دانند حداکثر کاری که می کنیم نوشتن چند مقاله در سایتهایی است که بینندگانشان همانهایی است که قبلا هم بوده است یا دادن امتیاز منفی و مثبت در بالاترین و چندتا کامنت و دعوا بین بالاترینی ها و همین. می دونید یکسال است که ما همین کار را می کنیم. چند نفر از خارج از اینترنت می فهمند که حامد صابر بازداشت شد؟ چرا از خودمون نمی پرسیم که بابا اونا دارند با خیال راحت همه را می گیرند، آیا ما تمام شده ایم؟ این بود معنای ما بی شماریم؟

آهای ...ها بازداشت خیلی ها را متوجه نمی شویم. کشته شدن خیلی ها را نمی فهمیم. گمنامهای بسیاری قربانی اند و ما... آیا این معنای مبارزه است؟
گویا حتی دیگر ارزش تفنن را هم ندارد که مثلا بادکنک رنگی هوا کنیم، چراغ ماشین روشن کنیم، یک دقیقه سر جامون واستیم، اتو رو بزنیم به برق، ... . بله دیگر حتی اسباب خنده هم نیست. خیلی راحت فراموش کردیم که کلی آدم مردند کلی جوان و آرزو زیر خروارها خاک کدفون شد و کلی ها آزار دیدند به خیلی ها توهین شد و ...
آیا باید راحت بشینیم و طرح بادکنکی هوا کنیم؟

پی نوشت.
برای دوستانی که منتظرند با برچسپ زدن از پاسخ دادن فرار کنند: کرد هستم. ... نفر از بستگانم اعدام شده اند و خود نیز بعد از انتخابات مدتی در زندان ... بوده ام.
 

May 10, 2010

من نیز سنی هستم

جمهوری اسلامی، سالهاست که مردم ایران را تنها برای پیش برد ایدئولوژی خود می خواهد و هر گاه لازم شده به راحتی از همه آنها عبور کرده است. ولی در همین رفتار غیر انسانی و آکنده از دروغ خود نیز باز هم در برخورد با کردها و بلوچها بسیار خشن تر و غیر انسانی تر عمل کرده است و می کند. دلیل این رفتار متفاوت با کردها و بلوچ ها را باید در اعتقادات بسیار تند و رادیکال مذهبی حکومت جست. حکومتی که اهل تسنن را تا توانسته کوبیده است. از دیگر سو کردها با هر گرایش مذهبی، متهم به جدایی طلبی اند چه کرد خراسان باشد و چه کرد غرب و شمال غرب ایران!
 
آیا این رفتار متفاوت برای ما که دین و مذهب دیگری داریم یا به زبان قومی دیگری سخن می گوییم، پذیرفتنی است؟ اگر حکومت دست تندروهای دین و مذهبی دیگر بود و آنها همین رفتار را با ما، به عنوان شیعه، می کردند، واکنش ما چه بود؟ آیا همچنان سکوت می کردیم؟ 30 سال است که کردها فریاد می زنند و از خفقان می نالند و ما تنها نظاره کردیم. ما تنها نامهای زیبای کردی را برای فرزندانمان برگزیدیم، از فرهنگ، روحیات و پوشش آنها لطیفه ساختیم و کلی خندیدیم! کافی نیست؟

از امروز به بعد من نیز سنی هستم. این کمترین تلاش انسانی من برای همدردی با تمام اقلیت های مذهبی ایران زمین است که قربانی دیکتاتوری ای با نام مذهب شده اند. برای کسی که آداب دینی و مذهبی را به جا نمی آورد، مثلا نماز نمی خواند، روزه نمی گیرد، چه فرقی می کند که سنی باشد یا شیعه؟ آیا بهتر نیست ابتدا تلاش کنیم که آدم باشیم تا اینکه در وادی احساسات تند مذهبی و تعصب غوطه ور شویم؟

 مطمئن باشید من همان آدم سابق با همان رفتارهای همیشگی خودم خواهم بود. تنها به جای کتابی مانند حلیه المتقین که آن را دارم اما نمی خوانم، یکی از کتابهای اهل تسنن را می خرم و آن را هم نمی خوانم.

لطفا به من بگویید که از کجا می توانم کتاب زبان کردی و دینی اهل تسنن خریداری کنم؟

Mar 17, 2010

دادن گل به نیروهای نظامی و انتظامی در ایام نوروز

نوروز زمانی مناسب برای گسترش جنبش سبز در همه ایران است. روزهای نوروز بسیاری از نیروهای نظامی و انتظامی که پس از انتخابات خواسته یا ناخواسته در سرکوب مردم شرکت داشته‏اند، به دید و بازدید و سفر می‏روند. موضوعات سیاسی نُقل گفتگوهای نوروزی است. روزهایی در پیش است که آنها طبق سنت نوروز باید در میان اقوام و دوستان خود باشند. دوستان و اقوامی که آنها را بعضا به چالش خواهند کشید. مردم عامی و بی اطلاع حرف این نیروها را راحت تر می‏پذیرند. بیایید کمک کنیم آنها در این روزها به طور جدی به کاری که می‏کنند، فکر کنند. بیایید کاری کنیم آنها حرفهایی که باید گفته شود را بگویند. بیایید آنها را به جمع مردم بخواینم. آیا یک شاخه گل همراه با لبخند، خیلی ساده به آنها نخواهد گفت که از ما هستند؟